قرمز یا بادمجونی؟!

دیروز من و خواهری ساعت ٤:٣٠ زدیم بیرون، اول رفتیم آرایشگاه ک دیدیم خیلی شلوغ بود گفتیم پس کارامونو انجام بدیم برگردیم. بعد رفتیم فروشگاه ی سری چیز میز خریدیم، اونجا بودیم دیدیم یهو بابام هم اومد، بعد ما مطمئن بودیم میبینیمش :))) چون دقیقا ساعتی بود ک هر روز بابام از سر کار میره اونجا و یه سری خرید روزانه خونه رو میکنه. جالب این بود ک بهش گفتیم شما خریداتو حساب کن برو :)))   بعد دیدم یه مغازه لوازم آرایشی تازه نزدیکمون باز شده، رفتیم واسه خواهرک اسپری خریدیم. هنوز خیلی چیزا رو نیاورده بودن ولی بازم خوب بود، از اون یکی مغازه هه نزدیکمون خیلییی بهتر بود.

بعدش رفتیم اتوشویی، من پرسیدم لباس رنگ میکنین؟ گفت آره

من یه مانتو پاییزه دارم قرمز رنگ، خیلیم مدلش قشنگه، بعد اینو فقط چن بار پوشیدم. پارسال رفته بودم یه آرایشگاهِ دیگه این مانتو رو هم پوشیده بودم، رو صندلی منتظر نشسته بودم، بعد ک بلند شدم اونا بهم گفتن پشت مانتوتو! چی شده بود؟!! یه نفر موهاشو دکلره کرده بود و رو اون صندلی نشسته بود و صندلی شده بود افتضاح! حالا من نمیدونم چطوری نشیمن گاه صندلی آغشته شده بود! خلاصه پشت پایین مانتوم چنتا لکه شد در اثر این مواد :((( من اولین و آخرین بار بود رفتم اونجا، و اینجوری خسارت دادم! من اون موقع گفتم خوب میرم رنگ میکنن درست میشه و زیاد ناراحت نبودم! بعد دیگه فراموشم شد تا چن روز پیش یادم افتاد ببرم درستش کنن بپوشمش دیگه!

حالا بردم اتوشویی نشون دادم چی گفت؟! گفت اینو فقط میشه رنگ مشکی زد ک بپوشوندش، و کل مانتو ب رنگ بادمجونی درمیاد!!! وای من آب یخ ریختن روم انگار، دیگه گفتن مرسی و اومدم بیرون... آخه تمام زیباییش ب رنگ قرمزشه، بادمجونی اصن نمیشه...

خلاصه دوباره برگشتیم آرایشگاه ساعت ٥:٣٠ شده بود، و من کلی ناراحت بودم واسه مانتو و واسشون تعریف کردم و اونام گفتن ما کلی لباسامون اینجوری شد و این حرفا... بعد اینا آرایشگاهو کلی تغییر دکوراسیون داده بودن، کاغذ دیواریا و آینه ها و صندلیا و نیمکتا و پرده و ... رو عوض کرده بودن و کلی قشنگ شد. راجع ب اون خواستگار هم دوباره گفتن ک چرا ردش کردی!!!! من گفتم الان قصد ازدواج ندارم و اینا، فقط پرسیدم کی بود؟ چون میدونستم فامیل اون خانوم خوشگله بود، گفتن داداشش بود و خیلی خوشتیپه و فلانه و منم دیگه نپرسیدم چن سالشه یا چیکارست و اینا، فقط گفتیم قسمت نبود دیگه.

خلاصه خیلی کلافه بودم، هم واسه مانتوم چون حیف شد واقعا، همینکه کلی معطل شدیم تو آرایشگاه، هر وقت میرم باید کلی منتظر بمونم ... دیگه ٧ رسیدیم خونه...

الانم نمیدونم مانتو رو چیکارش کنم! با ماژیک قرمز لکه هاشو رنگ کنم!!! یا بدم بادمجونیش کنه، یا همینجوری بپوشمش، یا بدمش بیرون، موندم همینجور...

نظرات 2 + ارسال نظر
مرجان پنج‌شنبه 11 آذر 1395 ساعت 22:36

از من میشنوی اول خودت قرمزش کن ... بعد اگه خوب نشد ببر بده بادمجونیش کنن ... اگه بازم به دلت نشست بده بره !
یه نکته : از جاهای دگ که رنگ میکنن هم بپرس شاید اونا بگن میتونیم برات قرمزش کنیم :)

آره باید از چن جا دیگه هم بپرسم شاید بتونن.
ماژیک قرمزم باید بخرم ی امتحانی بکنم؛ نهایت نشد باید بدم بیرون دیگه، حیف چن باری بیشتر نپوشیدمش خودم

ملی پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 18:33

خیلی باحاله ادم موقع خرید تو فروشگاه یهو باباشو ببینه روشنا جون ببین میتونی با ماژیک درستش کنی ، حداقل دو تا لکشو امتحان کن ببین چطور میشه ارایش و پیرایش هم موبارک

آره جالبه!
الان ک ماژیک قرمز ندارم تو خونه، باید بخرم امتحان کنم ولی فک نکنم خوب بشه :((
مرسی قربونت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد