روز قبلش

فردا امتحان دارم، صبح زود باید حرکت کنم و تا ظهر ک امتحان دارم برسم یونی؛ با بابا میرم و مامان و خواهری هم میان، اصن دست و دلم ب درس خوندن نمیره، همیشه روز قبل امتحان اینجوری ام، از شدت استرسه، البته تا غروب درس خوندم، الان هی ی صفحه میخونم بعد گوشیمو میگیرم دستم :/ شاید فردا بعد امتحان تو ماشین با مامان صحبت کنم راجع ب اون موضوع، خواهری امروز کلی حرف زد ولی بی تاثیر بود، بهم میگه ولش بیخیال، ولی واسه من مهمه خیلی مهم، از دیروز فکرم ب شدت درگیرش شده... 


پناه بر خدا، لعنت بر شیطون، خدایا هرچی خیره واسمون پیش بیار، آمین، التماس دعای فراوان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد