استرس :/

امروز قرار بود دوره ی جدید کلاس زبان شروع بشه، با شاگردای جدید. من استرس داشتم، خیلیم زیاد. تا جایی ک ب بابا گفتم این دفعه سر راهت از داروخونه قرص ضد استرس بگیر برام! من واقعااا آدم استرسیم، گاهی انقد استرس میگیرم ک کاملا رنگ و روم میپره و دهنم خشک میشه و نفسام ب شماره میفته، ینی واقعا اینطور میشما. امروزم استرسم زیاد بود، چون قرار بود با شاگردای جدید هم کلاس بشم؛ البته من اصلااا از روبرو شدن با آدمای جدید خجالت نمیکشم و روابط عمومیم تقریبا خوبه و با هر کسی میتونم راحت هم کلام بشم و ارتباط برقرار کنم. ولی این استرس امروز من بخاطر کلاس، دلیل دیگه ای هم داشت ک ب نظر خودم اصلا غیر منطقی نیس، خیلیم منطقیه اتفاقا!

امروزم کلی غر زدم بابت کلاس و همه فهمیده بودن من استرس دارم. خلاصه من و خواهرکم داشتیم آماده میشدیم ک بریم، خواهرم داشت لباس میپوشید و منم رفتم مسواک بزنم، وقتی برگشتم از دسشویی دیدم بابام با خنده میگه شانس اوردی کلاس امروز کنسله! من جدی نگرفتم چون بابام کلااا زیاد شوخی میکنه و فک کردم داره سر ب سرم میذاره. اومدم تو اتاق ب خواهرم گفتم بابا رو نگاه تو این موقعیت داره سر ب سرم میذاره :|  ک یهو متوجه شدم خواهرم مانتوشو در اورده :/ فهمیدم واقعا کنسله، خواهرم گفت زنگ زدن گفتن امروز تشکیل نمیشه، بخاطر راهپیمایی یا نمیدونم چی خیابونا بستس و شاگردا نمیرسن! خوبه ما هنوز حرکت نکرده بودیم چون خونمون نزدیک کلاسه، ی بیس مین مونده بود تا شروع کلاس فقط!

خلاصه فعلا استرس من فروکش کرد تا هفته بعد. ببینم میتونم تا قبل کلاس بفهمم اون شاگردا کیان؟!

ناهارم ک فسنجون داشتیم با بلدرچین، من کلا زیاد خوشم نمیاد از بلدرچین، چون خیلی کوچیکه اجزائش، من راحت نیستم باهاش!! :/ خود فسنجونم ک کلا غذای تاریکیه آدم گم میشه توش!

غروبم مامان کیک اسفناج درست کرده بود خوشمزه بود.

شامِ  من و خواهری هم ک بیشتر صبحانه بود تا شام! چنتا پنکک از دیروز مونده بود، روش عسل و موز و شکلات صبحانه و سس شکلات اینا ریختم و میل کردیم !!! :)))  الان واقعا دارم از سیری میترکم، خیلی سنگینه خوب، اصلا واسه شام مناسب نیس، همون صبحانه باید خوردش. کلا امروز شیرینی جات زیاد خوردم قندم زده بالا :( 


* 5 روز وقت دارم واسه نورو تازه نصف شده...


نظرات 3 + ارسال نظر
ملی یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 23:22 http://melijoon.blogsky.com/

ایشالا شاگردای جدید بهتر از قبلیتر ها از عاب در میان اگه میخای شامه صبانه ای بخوری نون پنیر گوجه خیار بخور که سبکه

ایشالله :)
آره نون پنیر گوجه خیارم دوس دارم و خیلی خوبه، گاهی میخورم بیشتر تو تابستون، ما بهش میگیم پرچم بخاطر رنگاش :))

نآزی یکشنبه 16 آبان 1395 ساعت 01:00 http://www.fanos-76-F.blogfa.com

سلام عزیزدلم
چون حال وهوام غمگینه پست نمیزارم
دیگه حوصله هیجی ندارم
تو چطوری عزیزجان خوبی؟

سلام عزیزم، من بد نیستم تو خوبی؟
پست بذار حتی اگه غمگینی، ی جورایی تخلیه میشه خوب آدم ؛)

هامون شنبه 15 آبان 1395 ساعت 00:39 http://www.Cello.blogsky.com

:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد