امروز تا ساعت 8 کلاس زبان بودیم، بعدش من و خواهری رفتیم پارک نزدیک خونه. اونجا ی دکّه داره ک خوراکی میفروشه، بستنی قیفی هم داره، من و خواهرم بستنیشو خیلی دوس داریم، بیشتر از هرچیزی مزه شیر میده، اصن همین باعث شده واسمون این همه جذاب بشه خلاصه ما هر هفته بعد کلاس زبان ب عشق این بستنی شیرییی میریم ب این پارک قشنگ و هر هفته هم از مغازه ی کرّ و کثیفش بستنی و پفک میخریم، پفک رو هم بلافاصله بعد بستنی میخوریم ک معدمون قشنگ قاطی کنه ولی خدا رو شکر ک تا الان مشکلی پیش نیومده. امروزم نشسته بودیم رو صندلیا و داشتیم بستنیو میخوردیم ک همسایه پایینیو دیدیم با بچش ، سلامَلِیک کردیم و یکم حرف زدیمو بعدم باهم برگشتیم. جالبه من همسایه ها رو تو ساختمون کم میبینم، ولی تو کوچه و خیابون زیاد :| ساعت 9 شب خونه بودیم.
پ ن: من سرما خورده بودم و تازه دارم خوب میشم، الان باز گلوم خارش داره و سرفه میکنم :// امان از هوس
خدایا عاقبت بخیرمون کن، الهی آمین.
تصور بستنی و پفک غیرممکنه :-)
خخ آره ولی ما خوردیم
لایک داری آجی روشنا.لایک.
منم عاشق بستنی قیفیم مخصوصا اگه با دوستم روی ی نیمکت توی پارکی که همیشه میریم بخوریمش
مرسییی عزیزم
واقعا بستنی قیفی ی چیز دیگست ;)))))