امروز تولد دخترخالم بود، عزیزم 4 سالش تموم شد. مامانم کیک درست کرد قراره فردا صبح سورپرایز طور بریم خونشون با کیک :))) هم دوس دارم برم هم نه، نه از این جهت ک حوصله خاله و بقیه رو ندارم. مادرجون و اون یکی خاله هم خوب هستن قطعا... اتفاقات اخیر باعث شده رابطه من باهاشون روز ب روز سردتر بشه... فقط ب عشق دخترخاله هام میرم. خدا کنه فردا داییم نیاد، امروز مامان بهش زنگ زد گفت راجع ب فردا، حوصله اونو ک اصلننن ندارم... چرا باید اینجوری بشم آخه من :((
چه خووب خوش بگذره
مرسی فدات