امروز صبح ساعت ٨:٣٠ بیدار شدم. بعد صبحانه رفتم حموم و اومدم بیرون آماده شدم و یه چیزی خوردم. ساعت ١١ کلاس زبان داشتیم، اولین جلسه بود چون هفته قبلم کنسل شده بود. ادامه مطلب ...
دیروز من و خواهری ساعت ٤:٣٠ زدیم بیرون، اول رفتیم آرایشگاه ک دیدیم خیلی شلوغ بود گفتیم پس کارامونو انجام بدیم برگردیم. بعد رفتیم فروشگاه ی سری چیز میز خریدیم، اونجا بودیم دیدیم یهو بابام هم اومد، بعد ما مطمئن بودیم میبینیمش :))) چون دقیقا ساعتی بود ک هر روز بابام از سر کار میره اونجا و یه سری خرید روزانه خونه رو میکنه. جالب این بود ک بهش گفتیم شما خریداتو حساب کن برو :))) ادامه مطلب ...
اردیبهشت ماه بود ک برای سومین بار رفتم پیش متخصص ارتودنسی واسه ویزیت، قبل اون هر بار ب فاصله ٢-٣ سال رفته بودم و گفته بود نیاز ب ارتودنسی نداری چون دندونات زیاد جلو نیست. ولی من دندونای جلویی یه فکم نامرتب بود و خیلییی رو مخم بود. خلاصه بار آخری ک رفتم پیش دکتر بهش گفتم من میخوام این دندونام مرتب بشه و واسه عقب بردن دندونا نمیخوام ارتودنسیو! اونم بالاخره قبول کرد و عکس برام نوشت و اینا... ادامه مطلب ...
من نمیدونم ما ایرانیا چرا اینجوری شدیم؟! البته نه هممون، ولی خیلیا...
از فرهنگ حرف میزنم، فرهنگ استفاده از فضای مجازی! اینکه زیاد تو فضای مجازی هستیم و همش سرمون تو گوشی و تبلت و فلانه نه، ک البته اینم معضل بزرگیه؛ ولی من اینجا منظورم رعایت ادب و احترام تو فضای مجازیه. عاقا افتضاحیم از این نظر، ب خدا افتضاحیم، ینی دور از جون شما رومون سیاه واقعا با این فرهنگ ب قول معروف ٢٥٠٠ سالمون!! ی جایی نوشته بود ما فرهنگ ٢٥٠٠ ساله نداریم، بلکه ٢٥٠٠ سال پیش فرهنگ داشتیم؛ بد نگفته خوب...
ادامه مطلب ...دیشب تصمیم گرفتم ی کانال تلگرام بزنم، همین امروز صبح این کارو کردم.اصن برنامه ای نداشتم واسش ولی انقد ک دیدم همه کانال زدن گفتم مام بزنیم ببینیم چ جوریاس دیگه!
ادامه مطلب ...میگه: با دعا کردن هیچ شانسی برای رسیدن به آرزو هاتون ندارید، واسه رسیدن بهشون باید تلاش کنید.
ادامه مطلب ...